سفارش تبلیغ
صبا ویژن

(این یادداشت، جایزه‌دار است؛ در صورت برنده شدن،‌ جایزه به آدرش شما ارسال خواهد شد.)

تذکر ضروری و مهم و کاملاً جدی: تمام آنچه در این یادداشت، با عنوان "فرض کنید"، آمده، حقیقتاً فرضی است! در صورت عمل نکردن به این تذکر، هیچ مسئولیتی بر عهده نگارنده یادداشت نیست.

اما حکایت اصل داستان و فرض‌های احتمالی:

یک نفر یا گروهی، استاد معروف دانشگاهی را (فرض کنید محمد حسین رجبی دوانی) به شهری معروف از بعضی جهات (فرض کنید اردکان) دعوت می‌کنند و برایش برنامه‌های مختلفی تدارک می‌نمایند.

مواضع سیاسی این آقا کاملاً روشن است؛ با این وجود، برنامه‌ای برای سخنرانی در جمعی از دانشگاهیان (خیلی مهم: فرض کنید اساتید آن دانشگاه؛ نه دانشجویان دانشگاه) پیش‌بینی می‌شود؛ اما (فرض کنید که) صحبتهای این آقا در برخی نشست‌های تدارک دیده شده،‌ (فرض کنید در مسجد روح الله یا در جمع حوزویان) به مذاق بانی جلسه دانشگاه (فرض کنید تیم مدیریت دانشگاه پیام نور همان شهر) جور در نمی‌آید و خیلی فوری جلسه آن استاد دانشگاه مدعو در دانشگاه میزبان لغو می‌شود.

می‌توانید فرض کنید دستور لغو از جانب ذی‌نفوذان سیاسی آن شهر بوده که هم‌مشرب با جناب رجبی نبودند؛ یا دستوری از ذی‌منصبان سیاسی مدعی هم‌افقی سیاسی(اما فرض کنید ترسوی همان شهر) بوده،  یا اینکه فرض کنید لغو جلسه، ابتکار رئیس همان دانشگاه بوده برای جلب مودت و محبت بیشترذی‌نفوذان سیاسی همان شهر؛ یا فرض کنید برای ترس از غضب همان ذی‌نفوذ و عواقب بعدی‌اش (فرض کنید تغییر سرپرستی همان دانشگاه) بوده؛

عکس کاملاً و صد در صد تزیینی است!

(عکس کاملاً و صد در صد تزیینی است!)

البته فرضهای دیگری هم مطرح است؛ مثلاً فرض کنید تیم مدیریتی آن دانشگاه، اساتید دانشگاهش را دارای بلوغ و استقلال سیاسی نمی‌دانسته و می‌ترسیده در اثر صحبتهای این آقا منحرف شوند؛ یا فرض کنید می‌ترسیده که رشته‌های سیاسی‌ تیم مدیریتی دانشگاه، یا همان ذی‌نفوذان سیاسی در شهر، در آن دانشگاه پنبه شود؛ شاید (فرض کنید همان سرپرست) بر اساس تجربه فهمیده بوده که استادان آن دانشگاه، (فرض کنید) زبان طرح سؤال و نقد ندارند و ممکن است بر اساس فشاری که بر خود می‌آورند دچار انفجار دورنی شوند و دانشگاه بی‌استاد شود و تعطیل گردد!

البته باز هم فرضهای دیگری مطرح است؛ از جمله اینکه احتمالاً محل برگزاری نشست در دانشگاه، سرد بوده و برای جلوگیری از سرماخوردگی اساتید نشست لغو شده، یا اینکه نور سالن نشست کافی نبوده و احتمال این بوده که تاریکی سالن مانع فهم درست مطالب و باعث سوء برداشت شود، شاید هم سیستم صوتی مشکل فنی داشته و صحبتها شفاف به مستمعان نمی‌رسیده،‌ و شاید هم نیروهای طالبان به دانشگاه (اصلاً فرض نکنید به تیم مدیریتی دانشگاه) رسیده بودند و....

بگذریم؛ پس از اطلاع از لغو جلسه، گفتم: بیچاره آزاد اندیشی. ممکن است بپرسید که چرا نگفتم: بیچاره آزادی بیان؟! جوابش آن که این ادعا بارها از بوته نقد، روسیاه بیرون آمده بود و اخلاقی نیست که یک نفر را به خاطر ادعای گنده‌اش، چند بار توبیخ کرد!

نگارنده یادداشت حاضر آماده درج هرگونه تکذیبیه است؛ جهت سهولت کار، مواردی جهت تکذیبیه پیشنهاد می‌شود:

تکذیب اصل وجود چنین شهری در عالم / تکذیب اصل وجود چنین فردی در عالم / تکذیب استادی دانشگاه این فرد / تکذیب وجود دانشگاه در این شهر / تکذیب وجود دانشگاه پیام نور در این شهر / تکذیب وجود تیم مدیریتی در دانشگاه این شهر / تکذیب وجود رجل سیاسی ذی‌نفوذ در این شهر / تکذیب مسافرت چنین آقایی به این شهر (راهنمایی: ادعا شود که سایر جلسات در این شهر با حضور نسخه بدل ایشان انجام شده) / تکذیب ...

البته خوانندگان محترم وبلاگ هم می‌توانند به تیم مدیریتی کمک کنند و مواردی جهت تکذیب پیشنهاد نمایند. بهترین تکذیبیه پیشنهادی جایزه دارد. اگر دانشگاه قبول نکرد، نگارنده وبلاگ جایزه را تعهد خواهد کرد!


نوشته شده در  چهارشنبه 91/11/11ساعت  8:41 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درود بر اهالی ورزنه!
حرکت؛ درجا؟!
آخر دورویی!
ابهام ادبی
زور عجیب سوتیها!
عاقبت حکم تخریب؟!
چاه مجاز یا غیرمجاز؟!
درخواست افزایش ظرفیت!
افقهای جدید اشتغال بانوان!
پرسشگری خطرناک!
قحط الرجال
[عناوین آرشیوشده]